ترجمه مقاله

ملغ

لغت‌نامه دهخدا

ملغ. [ م ِ ] (ع ص ) احمق فرومایه ٔ فحش گوی . ج ، املاغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). احمق فرومایه ٔ فحش گوی خبیث . (ناظم الاطباء). احمق دشنام گوی و گویند چاپلوس و نیز گویند خبیث . (از اقرب الموارد). || بلغ ملغ، از اتباع است یعنی احمق فرومایه ٔ فحش گوی . (منتهی الارب ): رجل ملغ بلغ؛ مرد خبیث فرومایه ٔ گول . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه نسبت به گفته خود یا آنچه دیگران به او می گویند اعتنا و توجهی نداشته باشد. (از ذیل اقرب الموارد).
ترجمه مقاله