ترجمه مقاله

ملفوظ

لغت‌نامه دهخدا

ملفوظ. [ م َ ] (ع ص )انداخته . (ناظم الاطباء). انداخته و از دهن بیرون افکنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بیان شده و گفته شده . (ناظم الاطباء). گفته شده . مقابل مکتوب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || تلفظشده . (ناظم الاطباء). که به زبان گذرد: هاء ملفوظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در پارسی چنانکه خنده و گریه و جامه و نامه که حرف هاء در مثل این کلمات ملفوظ نباشد. (المعجم چ دانشگاه ص 30).
- واو ملفوظ ؛ واوی که چون در میان یا آخر کلمه واقع شود خوانده شود. مقابل واو معدوله . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- هاء ملفوظ ؛ که آن را «هاء ظاهر» نیزگویند آن قسم از هاء است که در هیچ حال تغییری در آن پدید نمی آید و در اضافه ساقط نمی گردد بر خلاف هاء مخفی که هاء غیر ملفوظ نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به «هَ» (سی و یکمین حرف از حروف هجای فارسی ) در همین لغت نامه شود.
|| سیزده حرف از حروف الفبا که در تلفظ هر یک از آنها سه حرف تلفظ می گردد یعنی : الف و جیم و دال و ذال و سین و شین و صاد وضاد و عین و غین و قاف و کاف و لام . (ناظم الاطباء). و رجوع به حرف ملفوظی شود.
ترجمه مقاله