ملماز
لغتنامه دهخدا
ملماز. [ م َ ] (اِ) گونه ٔ رنگرزان بود که جامه بدان رنگ کنند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 188). گونه ٔ رنگرزان بود که جامه بدان زرد کنند. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). رنگی و گونه ای باشد که رنگرزان جامه بدان رنگ کنند و آن را مَلمیز نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ) :
دلبرا زوکی مجال حاسد غماز تو
رنگ من با تو نبندد بیش از این ملماز تو.
دلبرا زوکی مجال حاسد غماز تو
رنگ من با تو نبندد بیش از این ملماز تو.
رودکی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 188).