ترجمه مقاله

ملکی

لغت‌نامه دهخدا

ملکی . [ م ِ ] (ص نسبی ) مأخوذ از تازی ، منسوب به ملک . متصرفی و هر چیز که در قبضه ٔ تصرف کسی باشد و مالک آن بود. (ناظم الاطباء). برابر اقطاعی یا اجاره ای . که ملک شخص باشد : در این مرغزار (اورد)همه ٔ دیه های ملکی و خراجی به قطع گذارند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 122). ناحیتی است در این مرغزار اقطاعی و ملکی و حومه ٔ آن درون باغ است . (فارسنامه ص 124).
ترجمه مقاله