ملک الغرب
لغتنامه دهخدا
ملک الغرب . [ م َ ل ِ کُل ْ غ َ ] (ع ص مرکب ، اِمرکب ) پادشاه غرب . فرمانروای غرب . و در شاهد ذیل ظاهراً مقصود مظفر قزل ارسلان بن ایلدگز است :
گرچه ملک الغرب تویی تا ابد اما
بر تخت خراسان ملک الشرق تو شایی .
گرچه ملک الغرب تویی تا ابد اما
بر تخت خراسان ملک الشرق تو شایی .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 438).