ترجمه مقاله

ملیخ

لغت‌نامه دهخدا

ملیخ . [ م َ ] (ع ص )تباه و سست و بیمزه از گوشت و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فاسد و تباه . (ناظم الاطباء). فاسد. و گفته شده هر طعام فاسد را ملیخ گویند. (از اقرب الموارد). || گشن اشتر که ناقه را آبستن نکند و هو کالعقیم من الرجال . ج ، املخة. (مهذب الاسماء). گشن دیر باردارکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سست و ضعیف . (ناظم الاطباء). ضعیف . (اقرب الموارد). || بیمزه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مردی که رغبتی به ملاقات و مجالست با دیگران و گفت وشنود با آنان را نداشته باشد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله