ترجمه مقاله

مماذقت

لغت‌نامه دهخدا

مماذقت . [ م ُ ذَ / ذِ ق َ ] (از ع ، اِمص ) دوستی ویژه ناداشتن .(تاج المصادر بیهقی ). دوستی نه خالص . (ترجمان علامه جرجانی ). دوستی بی اخلاص . عدم خلوص در دوستی . دوستی خالص نداشتن : و هیچ دوست تا اوصاف او را بر اوراق تجربت نیارایی صافی مدان و تا مماحضت او را ازمماذقت بازنشناسی دوست مخوان . (مرزبان نامه ص 61).
- مماذقت کردن ؛ دوستی ریاکارانه ورزیدن : در اثناء آن حال میان طاعت و عصیان مماذقتی می کرد و مخاصمتی در پرده ٔ مصادقت می نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
ترجمه مقاله