ترجمه مقاله

مناقشت

لغت‌نامه دهخدا

مناقشت . [ م ُ ق َ / ق ِ ش َ ] (از ع ، اِمص ) مناقشه . مناقشة. سختگیری در محاسبه . استقصای در حساب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سختگیری کردن و باریک گرفتن بر کسی و کسی را (مخصوصاً در حساب ) در تنگنا انداختن . (حاشیه ٔ کلیله و دمنه چ مینوی ص 59) : به عجب بمانده ام از حرص و مناقشت بایکدیگر و چندین وزر و وبال و حساب و تبعت ... (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 366). روزگار حجاب مناقشت پیش مرادهای او بدارد. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 59). ابواب مناقشت لازم می شمرند و در میدان هوا عنان خود گرد می گیرند. (کلیله ایضاً ص 300). طریق شطط و مناقشت و تدنق پیش گرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 199). در محاسبت او مناقشت پیش آورد. (المعجم چ دانشگاه ص 452).
- مناقشت رفتن ؛ سختگیری کردن : فرمود تا شمار احمد ینالتکین را بکردند و شطط جست و مناقشت ها رفت تا مالی از وی بستدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 268). مناقشت ها می رفت و عمر به پایان آمده بود. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 594). اگر در آن درجه ٔ منظور مناقشتی رود بدیع نیاید. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 322).
|| مجادله . مشاجره .ستیزه . ستیزگی . مخاصمت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : خردمند اگرچه به زور و قوت خویش ثقت تمام دارد تعرض عداوت و مناقشت جایز نشمرد. (کلیله ایضاً ص 210). هم دوستان سپر معادات و مناقشت در روی کشند. (کلیله ایضاً ص 314). این موافقت که میان ما تازه گشت سوابق مناقشت را... برداشت . (کلیله ایضاً ص 271).در مناقشات ایشان بر خود گشاده باشم . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 140). چون ملاحده مناقشت و مخاصمت سلطان ...می دیدند... (جهانگشای جوینی ). رجوع به مناقشه و مناقشة شود.
- مناقشت کردن ؛ ستیزه کردن . مجادله کردن : دشمنان از جهت یکدلی و مناصحت مناقشت کنند. (کلیله ودمنه چ مینوی ص 314).
ترجمه مقاله