ترجمه مقاله

مناور

لغت‌نامه دهخدا

مناور. [ م َ وَ ] (اِخ ) شهری است نزدیک چین که غلامان خوبروی از آنجا آرند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 137). شهری است در ملک چین لیک صاحب قاموس گفته که مَناذِر نام دو شهر است در اهواز که یکی را صغری و یکی را کبری گویند و چون مناور مسموع نشده شاید که مناذر را به تصحیف چنین خوانده اند، لیکن احتمال دارد که مناور در ملک چین باشد منسوب به خوبرویان و غیرمناذر اهواز باشد. (فرهنگ رشیدی ). شهری است نزدیک به شهر ختن و بعضی چین گفته اند. (برهان ).شهری است به ترکستان قریب به ختا و چین . (آنندراج ).نام شهری در تاتارستان . (ناظم الاطباء) :
ای حورفش بتی که چو بینند روی تو
گویند خوبرویان ماه مناوری .

خسروی .


(از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 137).


|| نام بتخانه ای هم هست . (برهان ) (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله