ترجمه مقاله

مناکرت

لغت‌نامه دهخدا

مناکرت . [ م ُ ک َ / ک ِ رَ ] (از ع ، اِمص ) مناکرة. رجوع به مناکرة و مناکره شود.
- مناکرت کردن ؛ مبارزه کردن . معارضه کردن . مقاومت و پایداری کردن : روزگار در تیسیرمراداو مناکرت و مناکدت می کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1تهران ص 392).
ترجمه مقاله