ترجمه مقاله

منبوذ

لغت‌نامه دهخدا

منبوذ. [ مَم ْ ] (ع ص ) مطروح و انداخته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به راه باز نهاده . (مهذب الاسماء). کودک بر راه انداخته و منه الحدیث : صلی رسول اﷲ (ص ) علی قبر منبوذ بالاضافه ؛ ای لقیط و یروی قبر منبوذ بالنعت ؛ ای بعیداً من القبور. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). کودکی که مادرش وی را بر سر راه انداخته باشد. (از اقرب الموارد). لقیط. بچه ٔ سرراهی . بچه ٔ دورافکنده . ابن قوصره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || زنازاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بز که جهت لاغری نخورند آن را. (منتهی الارب ). آنچه از لاغری آن را نخورند. (ناظم الاطباء). و رجوع به منبوذة شود. || دور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله