ترجمه مقاله

منتاخ

لغت‌نامه دهخدا

منتاخ .[ م ِ ] (ع اِ) موی چینه . منقاش . (مهذب الاسماء). آهن موی کن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منقاش . (اقرب الموارد). ابزاری آهنین که بدان موی بینی و جز آن برکنند ومنقاش نیز گویند. مِنتاش . مِنتاف . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله