ترجمه مقاله

منتجع

لغت‌نامه دهخدا

منتجع. [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) به طلب آب و علف و منفعت و نیکویی شونده . (آنندراج ). آنکه به طلب آب و علف و نیکویی و منفعت می شود. ج ، منتجعون . و گویند: هؤلاء قوم منتجعون . (ناظم الاطباء) : ایثار می فرمود و بر منتجعان و سؤال می ریختندی . (جهانگشای جوینی ). و منتجعان و سؤال بی تأملی به املی که هر یک را بودی بازمی گشتند. (جهانگشای جوینی ).
ترجمه مقاله