ترجمه مقاله

منثورات

لغت‌نامه دهخدا

منثورات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ منثورة، تأنیث منثور. سخنان غیرمنظوم : من کهتر نمی گویم که آن الفاظ امثال را بکلی قذف و حذف کنند و در سلک مقالات و سبک رسالات و نسج منثورات و حوک منظومات به کار ندارند. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 174). و من بنده ... از مبادی کار... عقود منظومات را در عقد اعتبار فحول افاضل می آوردم و نقود منثورات را سکه ٔ قبول ملوک و اکابر می نهادم . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 2). این کلمات از جمله منثورات حکم و بدایع سخن امام ابوالطیب است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 278). و رجوع به منثور شود.
ترجمه مقاله