ترجمه مقاله

منج

لغت‌نامه دهخدا

منج . [ م َ ] (ص ) خرد و صغیر. فیروزآبادی در کلمه ٔ مجوس گوید: «مجوس بر وزن صبور نام مردی بوده است با گوشهای خرد که دینی نهاده و مردمان را بدان خواند و مجبوس معرب منجگوش است ». از گفته ٔ فیروزآبادی چنین برمی آید که «منج » بمعنی خرد و صغیر و کوچک باشد. البته کلمه ٔ مجوس «منج گوش » نیست ، ولی کلمه ٔ «منج » را چون فیروزآبادی بمعنی خرد می گیرد، تا دلیل مخالف نباشد، انکارش صعب است . واﷲ اعلم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 320 آمده : ففی القاموس : «مجوس »کصبور؛ رجل صغیرالأذنین وضع دیناً و دعا الیه . معرب «منج کوش ». رجل مجوسی . ج ، مجوس ... و کلمة «منج » ضبطت فی نسخ القاموس بکسرالمیم ولکن ضبطها فی المعیار بالضم و فسرها عن الفارسیة بمعنی الذباب و الزنبور...
ترجمه مقاله