ترجمه مقاله

منشف

لغت‌نامه دهخدا

منشف . [ م ُ ن َش ْ ش ِ ] (ع ص ) جذب کننده و به خود کشنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تنشیف شود. || ماده شتری که گاهی پستانش پرشیر و گاهی خالی از شیر است و این حال وقتی باشد که نتاج آن نزدیک گردد. (از اقرب الموارد). || دوایی است که چون رطوبت آن بر عضورسد نفوذ کند در مسامات عضو، و اثر آن ظاهر شود در جلد، مانند نوره . (کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1417).
ترجمه مقاله