ترجمه مقاله

منصلت

لغت‌نامه دهخدا

منصلت . [ م ُ ص َ ل ِ ] (ع ص ) شمشیر زدوده ٔ بران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرد رسا در امور. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرد قاطع و آماده در کارها. (اقرب الموارد). || مرد شجاع . || نهر منصلت ؛ نهر تندجریان . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله