ترجمه مقاله

منصور ثانی

لغت‌نامه دهخدا

منصور ثانی . [ م َ رِ ] (اِخ ) ابن نوح بن منصور، ملقب به ابوالحارث . وی پس از فوت پدر به سال 387 هَ . ق . به امارت رسید. در اوایل سلطنت او عده ای از رجال و امرا به مخالفت با او برخاستند و منصور به ناچار ترک بخارا گفت ولی به دعوت فایق و وساطت بزرگان بخارا به پایتخت برگشت و فایق بر کارها مسلط شد.منصور، بکتوزون حاجب را به جای سیف الدوله محمود به سپهسالاری خراسان منصوب کرد، اما فایق که با بکتوزون میانه ٔ خوبی نداشت ابوالقاسم سیمجوری را برای بیرون کردن بکتوزون از خراسان و گرفتن مقام او تحریک کرد. ابوالقاسم از ری به گرگان و از آنجا به نیشابور تاخت ولی در این محل از بکتوزون شکست یافت . سرانجام بکتوزون و فایق که هر دو از منصور ناراضی شده بودند به خلع او اتفاق کردند و در سال 389 هَ . ق . او را از امارت برکنار کردند و پس از یک هفته میل در چشم او کشیدند و برادرش عبدالملک را که طفلی بیش نبود امیر خواندند. رجوع به تاریخ مفصل ایران تألیف عباس اقبال وتاریخ گردیزی ص 45 و حبیب السیر و تاریخ گزیده شود.
ترجمه مقاله