ترجمه مقاله

منعوت

لغت‌نامه دهخدا

منعوت . [ م َ ] (ع ص ) نعت کرده شده و وصف کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). موصوف . (ناظم الاطباء). وصف شده : الحمدﷲ المنعوت بنعوت الجلال الموصوف بصفات الکمال . (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ). همیشه به ... نعت فردانیت موصوف و منعوت بود. (مصباح الهدایه چ همایی ص 22).
ترجمه مقاله