ترجمه مقاله

منقع

لغت‌نامه دهخدا

منقع. [ م ِ ق َ ] (ع اِ) خنور تر نهادنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خنوری که درآن دارو را در آب آغشته کرده می خیسانند. (ناظم الاطباء). ظرفی که در آن چیزی از میوه ها یا داروها بخیسانند. ج ، مناقع. (یادداشت مرحوم دهخدا). || منقعالبرم ؛ خنور دیگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ظرفی که در آن دیگ را می گذارند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله