ترجمه مقاله

منقود

لغت‌نامه دهخدا

منقود. [ م َ ] (ع ص ) پول نقد و حاضر و آماده . (ناظم الاطباء). || نقدیافته . نقدینه یافته : همه گرانبار دو اجر جزیل و دو ثواب جمیل با مساکن خویش رفتندی یکی منقود از خزاین سلطان و یکی موعود از حضرت رحمان . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 420).
ترجمه مقاله