ترجمه مقاله

منهضم

لغت‌نامه دهخدا

منهضم . [ م ُ هََ ض ِ ] (ع ص ) گواره شونده . (آنندراج ). زودگوار. (از منتهی الارب ). گواریده . (یادداشت مرحوم دهخدا). طعام هضم شده و به تحلیل رفته و طعام گواراشده . (ناظم الاطباء) : اول غذا تا منهضم نگردد، دیگر زن حامله تا حمل ننهد. (سندبادنامه ص 62). || شکوفه ٔ خرما چسبیده در غلاف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله