ترجمه مقاله

منکل

لغت‌نامه دهخدا

منکل . [ م ُ ک َل ل ] (ع ص ) برق نرم درخشنده که به روشنایی آن تاریکی ابر نمودار شود. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || خندنده .(آنندراج ). آنکه می خندد و تبسم می کند. || شمشیر کندشده . (ناظم الاطباء). رجوع به انکلال شود.
ترجمه مقاله