ترجمه مقاله

مهتابی

لغت‌نامه دهخدا

مهتابی . [ م َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) منسوب به تابش و پرتو ماه . (ناظم الاطباء). به رنگ مهتاب . بی رنگ . کم رنگ . || چیزی به مهتاب رسیده چنانکه کتان مهتابی یعنی کتان مهتاب رسیده ، ای کتان شق گردیده . || رنگ شکسته . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). زرد کمرنگ شبیه به مهتاب . || عمارتی کوچک که بر لب حوض برای سیر مهتاب سازند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ایوان در پیش اتاق یا اتاقها. جایی مسقف بی در در جلوخانه . بالکن . (یادداشت مؤلف ). || نوعی معروف از آتشبازی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
در نظر آید مهتابی آتشبازم
شب که بر یاد رخت آه کشم در مهتاب .

سنجر کاشی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله