ترجمه مقاله

مهست

لغت‌نامه دهخدا

مهست . [ م َ هََ / م َ هَِ ] (ص ) سنگین و گران . (برهان ) (آنندراج ). || (ص عالی ) مهترین . بزرگترین :
ز شاه سرافراز و خورشید چهر
مهست و به کامش گرایان سپهر.

فردوسی .


نخستین سرنامه گفت از مهست
شهنشاه کسرای یزدان پرست .

فردوسی .


به عنوانش بنوشت شاه مهست
جهاندار بهرام یزدان پرست .

فردوسی .


ترجمه مقاله