ترجمه مقاله

مهلة

لغت‌نامه دهخدا

مهلة. [ م ُ ل َ ] (ع اِ) قطران تنک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مُهل . || آمادگی . (منتهی الارب ). عدة. (اقرب الموارد). || درنگ و آهستگی . گویند: اخذ علی فلان المهلة؛ یعنی پیشی گرفت از وی در سن و سال یا در ادب و آرامش وآهستگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زمان . اسم است از امهال . (منتهی الارب ). صاحب آنندراج گوید با لفظ رفتن و داشتن و دادن مستعمل است .
ترجمه مقاله