ترجمه مقاله

مهلک

لغت‌نامه دهخدا

مهلک . [ م ُ ل ِ ](ع ص ) کشنده . ممیت . میراننده و هلاک کننده . (آنندراج ). قاتل . متبر : به علتهای مزمن و دردهای مهلک گرفتار گشته . (کلیله و دمنه ). بعد از آن ملاحده ٔ مخاذیل برکیارق را کارد زدند مهلک نبود و اثر نکرد. (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 36). || نیست کننده . تباه کننده . متلف . ج ، مهلکات . مقابل محیی . مقابل منجی .
ترجمه مقاله