ترجمه مقاله

مه

لغت‌نامه دهخدا

مه . [ م َ ] (اِ) قلم و کلک . (برهان ). قلم و خامه و کلک . (ناظم الاطباء). || تل ریگ . (برهان ). تل ریگ و توده ٔ ریگ . (ناظم الاطباء) :
شمس رخشان که کشور آراید
تا نبوسد ستانه ٔ در تو
نتواند که کشور آراید
چو مه و کوهسار کشور تو.

سوزنی .


ترجمه مقاله