ترجمه مقاله

مواعظ

لغت‌نامه دهخدا

مواعظ. [ م َ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ موعظه . پندها و نصیحتها و موعظه ها. (ناظم الاطباء). پندها و نصیحتها. (غیاث ) (آنندراج ) : این کتاب کلیله و دمنه فراهم آورده ٔ علما و براهمه ٔ هند است در انواع مواعظ. (کلیله و دمنه ). اشارات و مواعظ آن را که در فهرست مصالح دین و دنیاست نمودار سیاست خواص و عوام ساخت . (کلیله و دمنه ). آن حکم و مواعظ مهجورمانده بود. (کلیله و دمنه ). و رجوع به موعظه شود.
ترجمه مقاله