ترجمه مقاله

موالات

لغت‌نامه دهخدا

موالات . [ م ُ ] (ع مص ، اِمص ) موالاة. دوستی و پیوستگی با کسی . (ناظم الاطباء). با کسی دوستی و پیوستگی داشتن . (غیاث ) (از آنندراج ). با کسی دوستی داشتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ولاء. ولا. دوستی . رفاقت . دوستی کردن . باهم دوستی کردن . (یادداشت مؤلف ) : بدین تحفظ و تیقظ اعتقاد من در موالات و مؤاخات تو صافی تر شد. (کلیله و دمنه ). از صدق موالات در انتظار وصول رایات او اعلام کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). خلوص اعتقاد او در موالات دولت .... عرض داد و او را به اکرام و احترام تمام به هرات آوردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 343). التماس کرد تا آن ملطفات را به حضرت فرستم تا صدق او در موالات حضرت و خلاف با اهل منادات دولت محقق گردد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 340). سلطان می خواست که این موالات به مجاهرت رسد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 388).
به موالات این دو رکن شریف
هم تمسک کنم هم استظهار.

خاقانی .


|| پی درپی کردن کاری . (غیاث ) (آنندراج ). || پیاپی کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).تتابع. توالی . پیاپی چیزی آوردن . || (اصطلاح فقهی ) عهد ولاء بستن اسلام آورده ای با مسلمی ، و چنین کسی را مولی نامند. و اگر اسلام آورده لکن موالات نکرده او را مفرج خوانند. (یادداشت مؤلف ). در اصطلاح شرع آن است که شخصی با شخصی دیگر هم عهد شود که اگر او جنایتی کرد زیانش از آن او باشد و اگر مرد میراثش به او برسد. در موالات فرق نمی کند که طرفین هر دو مرد یا هر دو زن و یا یکی مرد و دیگری زن باشد. بعضی مجهول النسب بودن شخص را شرط صحت عقد موالات دانسته اند و بعضی آن را شرطی قایل نیستند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اصطلاح فقهی ) از مقارنات نماز است وآن عملی را بدون فاصله بعد از عملی دیگر به جای آوردن باشد. چنانکه بعد از رکوع بلافاصله به سجده باید رفت . در اعمال وضو نیز رعایت موالات مانند نماز واجب است .
ترجمه مقاله