ترجمه مقاله

موتی خان

لغت‌نامه دهخدا

موتی خان . (اِخ ) نام طنبوری که ابراهیم عادلشاه حاکم بیجاپور داشت و از بس توغل به علم موسیقی داشت ، این همه عزیزش می انگاشت که چون آن را به جایی می بردند در تخت روان می گذاشتند و علم و نقاره و کرنا همراه می بود و امرا او را کرنش می کردند. (از آنندراج ) :
رواست کرنش و تسلیم از آن به موتی خان
که شاه چون خلفانش گرفته در دامن
دری که دامن شاهش صدف بود شاید
که جان فشاندش از مهر دایه ٔ معدن .

سنجر کاشی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله