ترجمه مقاله

موجودی

لغت‌نامه دهخدا

موجودی . [ م َ ] (حامص ) موجود بودن . مقابل معدومی . || (اِ) نقد. آنچه برجای است . آنچه از پول و اعتبار و ارز و لوازم و ابزار و اشیاء وجود داشته باشد. هرچه از مال و پول فی الحال موجود باشد: از دفترها همه ٔ موجودی را امروز از انبار گرفتم .
ترکیب ها:
- موجودی صندوق . موجودی دریافتی . موجودی داین . موجودی مدیون .
ترجمه مقاله