مورچگان
لغتنامه دهخدا
مورچگان . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) ج ِ مورچه . مورچه ها. مورهای خرد و ریز :
مورچگان را چو بود اتفاق
شیر ژیان را بدرانند پوست .
جَفْل ؛ مورچگان سیاه . (منتهی الارب ). دیلم ؛ جماعت مورچگان . (منتهی الارب ). و رجوع به مورچه شود.
مورچگان را چو بود اتفاق
شیر ژیان را بدرانند پوست .
سعدی .
جَفْل ؛ مورچگان سیاه . (منتهی الارب ). دیلم ؛ جماعت مورچگان . (منتهی الارب ). و رجوع به مورچه شود.