ترجمه مقاله

موسع

لغت‌نامه دهخدا

موسع. [ م ُ وَس ْ س َ ] (ع ص ، اِ) وسعت داده شده . گشاد و فراخ کرده شده . (ناظم الاطباء). فراخ کرده . گشاده .(یادداشت مؤلف ). || فراخ . وسیع. || (اصطلاح عروضی ) افزودن سببی بر فاعلاتن است و این عمل متکلفانه را توسیع گویند و فاعلاتن را که به توسیع فاعلییاتن شود موسع خوانند. (از المعجم ص 101).
ترجمه مقاله