ترجمه مقاله

موسیچه

لغت‌نامه دهخدا

موسیچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) موسیجه .نوعی فاخته . کوکو. صلصل . (از یادداشت مؤلف ). پرنده ای است شبیه به فاخته و او بیشتر در میان طبق و کاسه و کنار طاقچه ٔ خانه ها تخم میکند و بچه می آورد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). مرغی است سفید برابر قمری . (غیاث ). و رجوع به موسیجه شود. || بعضی صعوه را موسیچه گویند. (برهان ) (غیاث ). صعوه . (از ناظم الاطباء). || بعضی ابابیل را گویند. (از برهان ) (از ناظم الاطباء). || یکی از گونه های قمری که در تداول اهالی مشهد آن را «موسی کوتقی » گویند. یاهو. یاکریم . کبوتر یاهو. (از یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله