ترجمه مقاله

موسی کف

لغت‌نامه دهخدا

موسی کف . [ سا ک َ ] (ص مرکب ) موسی دست . که ید بیضا دارد. (یادداشت مؤلف ) :
میر موسی کف ، شمشیر چو ثعبان دارد
دست ابلیس و جنودش کند از ما کوتاه .

منوچهری .


شاه موسی کف چو خنجر برکشد
زیر ران طودی روان خواهد نمود.

خاقانی .


و رجوع به موسی بن عمران و موسی دست شود.
ترجمه مقاله