ترجمه مقاله

موفق

لغت‌نامه دهخدا

موفق . [ م ُ وَف ْ ف ِ ] (ع ص ) توفیق ده و کسی که ارشاد میکند و راهنمایی می کند و بهره مند می سازد و دستگیری می کند و یاری می دهد: واﷲالموفق المعین ؛ خداوند عالم توفیق ده و راهنمای و یاری کننده است . (ناظم الاطباء). توفیق ده . (غیاث ). توفیق دهنده . کامیاب کننده . توفیق بخش . (از یادداشت مؤلف ) : و هو سبحانه ولی ذلک و المتفضل والموفق . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 333). انه خیر موفق ومعین . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 217). واﷲ الموفق لاتمام ما فی نیتی بفضله و کرمه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 275). واﷲالموفق لمایرضی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 191).
ترجمه مقاله