ترجمه مقاله

موله

لغت‌نامه دهخدا

موله . [ م ُ وَل ْ ل َه ْ ] (ع ص ) شیفته و عاشق و دیوانه .(غیاث ) (آنندراج ). واله . شیدا و مجنون :
بدخو شود از عشرت او سخت نکوخو
عاقل شود از صحبت او سخت موله .

منوچهری .


هرجا که مولهی چوفرهاد
شیرین صفتی بر او گمارد.

سعدی .


|| مجازاً نوعی از انواع درخت بید که آن را بید مجنون نیز نامند. (آنندراج ) (غیاث ).
- بید موله ؛ بید مجنون . بید معلق . بید ناز. بید نگون . (یادداشت مؤلف ).
|| بچه ٔ جداکرده از مادر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || مولَه ْ. آب رهاکرده و روان شده به سوی دشت . (از اقرب الموارد). ورجوع به مولَه ْ شود.
ترجمه مقاله