ترجمه مقاله

موم گردیدن

لغت‌نامه دهخدا

موم گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (ص مرکب ) موم شدن . || نرم شدن :
نگردد موم هرگز هیچ آهن
نگردد دوست هرگز هیچ دشمن .

(ویس و رامین ).


چو لقمان دید کاندر دست داود
همی آهن به معجز موم گردد.

سعدی (گلستان ).


ترجمه مقاله