ترجمه مقاله

مؤخرة

لغت‌نامه دهخدا

مؤخرة. [ م ُ ءَ خ خ َ رَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث مؤخر. (یادداشت مؤلف ).
- مؤخرةالجیش ؛ دنباله . دم لشکر. مقابل مقدمه و مقدمةالجیش . عقب دار. دم دار. (یادداشت مؤلف ).
- مؤخرةالرحل ؛ مؤخرالرحل . دنباله ٔ پالان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مؤخر شود.
- مؤخرةالعین ؛ دنباله ٔ چشم . مؤخرالعین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به ترکیب مؤخرالعین در ذیل مؤخر شود.
|| پس کوهه ٔ زین اسب . (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله