مؤمنی
لغتنامه دهخدا
مؤمنی . [ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) یا مؤمن سمرقندی . ازگویندگان قرن نهم بود. نام او عبدالمؤمن است و در خانقاه اخلاصیه تحصیل علوم کرده و مؤمن تخلص اوست :
بگشا دهن که نوش لبی نوش خند هم
تا قیمت شکر شکنی نرخ قند هم .
بگشا دهن که نوش لبی نوش خند هم
تا قیمت شکر شکنی نرخ قند هم .
(از مجالس النفائس ص 116) (از فرهنگ سخنوران ).