ترجمه مقاله

مو زدن

لغت‌نامه دهخدا

مو زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) اختلاف بسیار جزئی داشتن (معمولاً در جمله ٔ منفی استعمال شود): قیافه اش با قیافه ٔ او مو نمیزند، یعنی کوچکترین اختلافی ندارد. (از یادداشت مؤلف ). || در نهایت استقامت و راستی بودن . در استقامت اندک کجی نداشتن . در یک ردیف مستقیم قرار داشتن : رج آجرها که چیده است مو نمی زند، بر یک امتداد است . || در نهایت حساسیت بودن و جزئی اختلاف را نشان دادن چنانکه ترازوئی دقیق .
ترجمه مقاله