ترجمه مقاله

مچیدن

لغت‌نامه دهخدا

مچیدن . [ م َ دَ / م ِ دَ ] (مص ) بمعنی خرامیدن و رفتاری باشد از روی ناز و زیبایی . (برهان ). خرامیدن بود و آن را چمیدن نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). بمعنی چمیدن است یعنی راه رفتن از روی ناز و خرامیدن . و به کسر اول اصح است . (انجمن آرا). رفتن با تبختر و کر و فر و حشمت و خرامیدن . (ناظم الاطباء). مقلوب چمیدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || بمعنی دیدن هم آمده است . (برهان ). دیدن و نگریستن . (ناظم الاطباء). کردی ، مچندن (برهم نهادن چشم . بستن چشم ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
ترجمه مقاله