مژده بردن
لغتنامه دهخدا
مژده بردن . [ م ُ دَ / دِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) خبر خوشی برای کسی بردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
رشک دارم بر جنون آنکه پیش از دیگران
مژده ٔ مرگم به سرو خوشخرام من برد.
رشک دارم بر جنون آنکه پیش از دیگران
مژده ٔ مرگم به سرو خوشخرام من برد.
میرزامحمد میلی (آنندراج ).