ترجمه مقاله

مژده رسان

لغت‌نامه دهخدا

مژده رسان . [ م ُ دَ / دِ رَ / رِ ] (نف مرکب ) مخفف مژده رساننده . پیک و قاصد خوش خبر و آورنده ٔ خبر خوش و بشارت . بشیر. (ناظم الاطباء). مژده ده . مقابل مژده پذیر. (آنندراج ). مبشر. مژده دهنده . که پیام خوش میرساند :
گرعشق نشان داد ز خورشید جهالت
یک ذره ز خورشید فلک مژده رسان است .

عطار.


مژده رسان گفت به مژده پذیر
کاورد آهنگ به عرش سریر.

میرخسرو (از آنندراج ).


رجوع به مژده رساننده ومژده ده شود.
ترجمه مقاله