ترجمه مقاله

مژده رسیدن

لغت‌نامه دهخدا

مژده رسیدن . [ م ُ دَ / دِ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) وصول خبر خوش . بشارت رسیدن . خبر خوش رسیدن :
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید.

حافظ.


رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند.

حافظ.


گر شبی مژده ٔ دیدار رسد بخت مرا
به خیال لب و چشم تو شکرخواب کند.

خواجه آصفی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله