ترجمه مقاله

مکار

لغت‌نامه دهخدا

مکار. [ م َک ْ کا ] (ع ص ) فریبنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسیار فریبنده و پرمکر و پرحیله و فریبنده و غدار و عیار. (ناظم الاطباء). بسیار مکر. مَکور. (از اقرب الموارد). محیل . گربز. بسیار حیله گر. غَرّار. چاره گر. پرفن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
حیلت و مکر است فقه و علم او و سوی او
نیست دانا هر که او محتال یا مکار نیست .

ناصرخسرو.


ظالمان مکار چون هم پشت شوند... ظفر یابند. (کلیله و دمنه ). چون این مکار غدار بیاید ساخته و آماده باید بود. (کلیله و دمنه ).
وز ناوک مژگان تودر بابل و کشمیر
صد بار صف جادوی مکار شکسته .

سوزنی .


این فسانه از بهر آن گفتم تامعلوم شود که ... حاسدان مکار... صورت حالها چنان نگارند که خواهند. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 149). در این عهد خصمان محتال و مکار... بادید آیند و آخر همه گرفتار کردار خود شوند. (مرزبان نامه ، ایضاً ص 227). و در شکایت فلک غدار و سپهر مکاراین دو بیت از نهانخانه ٔ قریحت به عرصه ٔ بیاض فرستاد. (لباب الالباب چ نفیسی ص 24). || بدسگال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله