مکتتم
لغتنامه دهخدا
مکتتم . [ م ُ ت َ ت َ ] (ع ص ) پوشیده . (غیاث ) (آنندراج ). پوشیده شده . پنهان داشته شده . پنهان :
ملک خراسان به تیغ بازستانی ز غز
پس چه کنی در نیام گنج ظفر مکتتم .
فعل بر ارکان و فکرت مکتتم
لیک در تأثیر و وصلت دو بهم .
هست بازیهای آن شیر علم
مخبری از بادهای مکتتم .
ملک خراسان به تیغ بازستانی ز غز
پس چه کنی در نیام گنج ظفر مکتتم .
خاقانی .
فعل بر ارکان و فکرت مکتتم
لیک در تأثیر و وصلت دو بهم .
مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 407).
هست بازیهای آن شیر علم
مخبری از بادهای مکتتم .
مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 264).