ترجمه مقاله

مکتحل

لغت‌نامه دهخدا

مکتحل . [م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) آن که چشم او سرمه کشیده باشد. (آنندراج ). آن که در چشمها سرمه کشیده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) :
از ذره های خاک که برخیزد از صبا
گردد بیاض دیده ٔ اجرام مکتحل .

سیف اسفرنگ .


|| در شدت و سختی افتنده . (آنندراج ). کسی که در شدت و سختی افتاده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زمینی که گیاه برآوردن گرفته باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اکتحال شود.
ترجمه مقاله