ترجمه مقاله

مکرماً

لغت‌نامه دهخدا

مکرماً. [ م ُ ک َرْ رَ مَن ْ ] (ع ق ) باتکریم . بااحترام . به عزت : صواب آن است که عزیزاً و مکرماً بدان قلعت مقیم می باشد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 9). معتصم گفت حاجبی را بخوانید، بخواندند بیامد گفت به خانه ٔ افشین رو با مرکب خاص ما و بودلف قاسم عجلی را برنشان و به سرای بوعبداﷲ باز بر عزیزاً مکرماً. (تاریخ بیهقی چ ا دیب ص 174). تا ترا به شام فرستم بی بند عزیزاً مکرماً آنگاه او داند که چه باید کرد.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 186). و رجوع به مکرم شود.
ترجمه مقاله